• وبلاگ : و ناگهان مرگ...
  • يادداشت : سخنان قبر با من
  • نظرات : 0 خصوصي ، 11 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + pedram 

    سلام ليلا جان و خسته نباشي

    بايد بگم روغنش خيلي زياد شد و بوي سوختگي هم ازش بلند شده

    بابا يکم يواشتر شما سناريوي فيلمهاي وحشتناک نمي نويسي

    يه سري يه اين دو تا سايت بزن يکم آرومت مي کنه

    http://www.999999999.mihanblog.com

    http://www.arvah.org/?ArticleId=173

    اما يه پيشنهاد برات دارم اون هم اين هست که توي نوشته هاي شما ترس داره جولون مي ده مفهوم برداشتي اين هست که بترسيد از خدا و کارهاي خلاف و بد انجام نديد که گرفتار همچين حالتي بعد از مردن مي شيد اما من پيشنهاد مي کنم قلم خودتون رو طوري بکار ببريد که بجاي ايجاد ترس از خداوند عشق بخداوند رو به دلها بياريد.

    بنظر من هيچ فايده اي نداره اگر ما آدمها بخاطر اينکه نريم به جهنم يا گرفتار عقوبت سخت نشيم يا وقتي مرديم و تو قبر گذاشتنمون با قيافه هاي زشت و کريه هم صحبت نشيم خدا رو پرستش کنيم بنظر من ما آدمها بايد عاشق خدا باشيم حتي اگر بدونيم که مي ريم به جهنم .دوستان عزيز من بيايد طرز فکر تون رو طوري کنيد که خداوند رو بخاطر اين بپرستيد که عاشقش هستيد نه براي فرار از درد و عذاب.

    من از خدا نمي ترسم من عاشق پروردگارم هستم حتي اگر به بدترين عذابها گرفتار بشم حتي اگر از همين الان به من خبر بده که جاي تو اون دنيا در اعماق جهنم هست من بازهم مي گم عاشقش هستم و همين عشق باعث مي شه که تا جايي که در توانم هست از فرمانش اطاعت کنم.

    من هميشه اين جمله رو باخودم ميکم شما هم امتحان کنيد اثرش رو مي بينيد بگيد من به خودم افتخار مي کنم که (الله) پروردگار من هست و اين افتخار رو به من داده اين منت رو روي سر من گذاشته که اجازه داده عبادتش کنم و اسمش رو ببرم.

    بيايد عاشق خدا باشيم ني اينکه ازش بترسم.

    خسته نباشي ليلا جان خداوند توفقت بده.