سلام فكر مي كردم با قبول شدنم در ارشد و يه دانشگاه خوب به آرامش مي رسم . اما حيف بعد يك ترم درس خوندن و زجر كشيدن مي فهمم دردهاي من را تمامي نيست دلم مي خواست باكسي حرف بزنم دردم رابگم اما حيف كه راز دل را به هيچكس نمي توان گفت من از خدا طلب مرگ كرده ام ديگر عيد برايم معنا ندارد هيچ چيز جديد براي خودم نخريده ام گويي بي دغدغه و آرام در انتظار مرگم اي كاش مرگ به سراغم بيايد برايم دعا كنيد تا چنين شود .