• وبلاگ : و ناگهان مرگ...
  • يادداشت : گريز از چنگ مرگ
  • نظرات : 1 خصوصي ، 25 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    هيچ باغباني را سرزنش نمي كنند كه چرا دور باغ خود حصار و يا ديوار كشيده است.چون باغ بي ديوار،از آسيب مصون نيست وميوه و محصولي هم براي باغبان نمي ماند.

    هيچ كس هم با نام ...آزادي...ديوار خانه خود را بر نمي دارد و شب ها هم در حياطش را باز نمي گذارد.چون خطر رخنه دزدي جدي است.


    هيچ صاحب گنج و گوهري هم جواهرات خود را بدون حفاظ در معرض ديد رهگذران قرار نمي دهد تا بدرخشد،جلوه كند و چشم و دل بربايد.چون خود جواهر ربوده مي شود.


    هر چيز كه قيمتي تر باشد درصد مراقبتش نيز بالاتر خواهد بود.چون بيم دزدي و غارتش بيشتر است و مواظبت از آن لازم تر


    اگر در شيشه عطر را باز بگذاري عطرش مي پرد.اگردر مقابل پنجره خانه ات توري نزني از نيش پشه ها و مزاحمت مگس ها در امان نخواهي بود.


    وقتي راه ورود پشه ها را مي بندي خود را ...مصون...ساخته اي نه...محدود...وقتي در خانه را مي بندي يا پشت پنجره اتاقت پرده آويزان مي كني خانه خود را از ورود بيگانه و نگاه هاي مزاحم محفوظ داشتي نه اينكه خود را در قيد و بند و حصار افكنده باشي


    اگر براي ايمني از خطرها و اسودگي از مزاحمان خود را بپوشاني نه كسي ايراد مي گيرد و نه اگر هم ايراد بگيرد اعتنا مي كني،چرا كه سخنش را بي منطق ونا آگاهانه مي داني.


    اين كه.. دل بايد پاك باشد...بهانه اي براي گريز جاهلانه از همين مصونيت است و آويختن به شاخه ي لا قيدي.وگرنه از دل پاك هم نبايد جز نگاه و رفتار پاك بر خيزد.


    ظاهر آينه باطن است و...از كوزه همان تراود كه در اوست...زن به خاطر ارزش و كرامتي كه دارد بايد محفوظ بماند و خود را حراج نكندو در بازار سوداگران شهوت خود را به بهاي چند نامه و نگاه و لبخند ارزان نفروشد.


    زن به خاطر لطافتي كه دارد نبايد در دست خشن كامجويان ديو سيرت كه نقاب مهرباني و عشق به چهره دارند پژمرده شود و پس از آن كه گل عصمتش را چيدند او را دور اندازند و يا زير پايشان له كنند.


    گوهر عفاف و پاكي كم ارزش تر از طلا و پول و باغ و وسايل خانه نيست.دزدان ايمان و غارتگران شرف نيز فراوانند.بعضي از نگاه ها ويروس گناه منتشر مي كنند و بعضي ازچهره ها حشره مزاحمت جمع مي كنند.


    خراب كردن همه ديوارها و برداشتن همه پرده ها و باز گذاشتن همه پنجره ها نشانه ي تيره انديشي است نه روشنفکري.علامت جاهليت اسنت نه تمدن.


    مي گويي نه؟به طومار كساني نگاه كن كه پس از رسوايي و بي آبرويي با دو دست پشيماني بر سر غفلت خويش مي زنند وبر جهالت خود لعنت مي فرستند.كسي كه از ... جماعت رسوا...نگريزد...رسواي جماعت...مي شود


    آن كه ايمان خويش را به لقمه اي نان مي فروشد،آن كه يوسف زيبايي خود را با چند سكه قلب عوض مي كند،آن كه كودك عفاف را جلوي صدها گرگ گرسنه مي بردو به تماشا مي گذارد،روزي هم پشت ديوار ندامت اشك حسرت بر دامن پشيماني خواهد ريخت.در آخرت هم به آتش بي پروايي خود خواهد سوخت.


    از اول كه جامه عفاف سفيد و شفاف است نبايد گذاشت چركابه ي گناه بر آن بپاشد.از اول بايد مواظب بود اين كاسه چيني نشكند و اين جام بلورين ترك بر ندارد.از اول نبايد به پاي بيگانه اجازه ورود به مزرعه نجابت دادكه بوته هاي نورس عصمت را لگد مال كند.


    ولي...گريه بي حاصل است و بي ثمر، وقتي كه شاخه شكست و گل چيده شد.



    حالا خود قضاوت كنيد: آيا واقعا حجاب محدوديت است؟؟؟......و يا مصونيت؟؟؟